رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

میوه عشق مامانی و بابایی

اومدم

1391/10/22 18:34
نویسنده : رادین
122 بازدید
اشتراک گذاری
سلام خوفین؟ من بالاخره اومدم این دنیای شما این همه ازش تعریف میکردین دیدم وای ولی همه چی سه طزف خیلی سرده هاااااااااااااا

مامانی هنوزم درد داره بیچاره خوف نشده منم ی خورده مریزم سرما هم خوردم یه کم هم یردی دارم البته دکترگفته زیاد نیست ولی بابایی همش نگرانمه

واااای یادم ائفتاد امروز رفتم یه جایی چن تا خانوم با لباس سفید بودن اومد به زور یه آمپول زد دستم به زور چن قطره خون داشتم اونا رو ازم گرفت خیلی دردم اومدددددددد بابایی به خانومه گفت اینقدر این بچه رو اذیت نکنین ولی خانومه گفت این که درد نمیفهمه----- واااای میخاسم بکشمش داد بزنم خودت نمیفهمی الانم دستم داره میسوزه----- به بابایی گفتم اسم خانومو برام یادداشت کنه یه کم که بزرگ شدم میرم انتقاممو ازش میگیرم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)